گروه علوم تجربي زرين دشت

گروه علوم تجربي زرين دشت
ارايه مطالب علمي- نمونه سوال - آزمايش جالب-علوم راهنمایی و ... 
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب

مصاحبه با سراینده شعر " با خشونت هرگز "

-    استاذ عزیز از این فرصت گرانبها استفاده کرده واز شما می خواهیم خودتان را معرفی فرمایید .. وهم اکنون در چه سمتی مشغول به کار هستید ؟

-    وحید امینائی فرزند محمد.. هم اینک معاونت مجتمع بین المللی پسران تهران را عهده دارم وهمیشه سعی می کنم در هر کلاسی که  تدریس می کنم از دانش آموزان بخواهم که نظرشان را در مورد درس وکلاس بدون ذکر نام خودشان بنویسند گاه آنقدر سخنان پند آمیز و سرشار از فهم وکمال بچه ها را کشف می کنم که مطمئنم در هیچ کلاسی غیر از همین کلاس آنها را نخواهم آموخت .

-         آیا شعر هم می گویید ؟

-         گاهی وقتها ..

-    استاد امینایی حال می خواهیم در مورد شعری که به نام « با خشونت هرگز » سروده اید سؤال کنیم این شعر را چه وقت سروده اید وبه چه مناسبت ؟

-    در زمانی که به تدریس مشغول بودم و در پایه های اول تا پنجم ابتدائی با هم (5 پایه ) که همان زمان این احساس را پیدا کردم که بچه ها آدم های بزرگی هستند در اندازه های کوچک که باید آنها را کشف کرد . مناسبت در خود شعر نهفته است.

- أقای امینایی در چه سالی این شعر را سروده اید و کدام مجله اولین بار به چاپ رساند

- تقریبا در سال 1376این شعر را سروده ام و دو مجله رشد و پیوند انجمن اولیاء ومربیان ان را منتشر کرده اند

-         بعد از سرودن چه احساسی به شما دست داد ؟

-         خواستم به نوعی خودم را سرزنش کنم که چرا من ندانسته تصمیمی گرفتم .

-         در زمان سرودن این شعر به چه کاری مشغول بودید ؟

-         سپاهی دانش ، با مدرک فوق دیپلم معلم در روستا در پنج پایه مدیر ، دفتر دار ، مستخدم وهمه کاره و هیچ کاره ..

-    در آخر از جناب استاد امینایی تشکر نموده واز ایشان خواهشمندیم به معلمان وآموزگارانی که در ابتدای راه هستند پند و پیامی بفرستند ..

-    همیشه فکر کرده ام که به قول آن پیر فرزانه " معلم امانت داری است که انسان امانت اوست " ومن همیشه در این اندیشه بوده ام که مبادا در پیچ و خم راهی تا ناهموار این کاسه مملو ولرزان را بریزم وشرمنده حضرت دوست شوم وترسم از این است که روزی که بر دهانها مهر زنند در خیل شرمساران قرار گیرم " الیوم نختم علی افواههم وتکلمنا ایدیهم وتشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون . توصیه ام بع تازه کارها که رفتار ما به قول انگلیسی ها مارا بهتر از زبانمان معرفی می کند وبچه ها را دست کم نگیریم وبا جان ودل مواظب امانتمان باشیم .

-         در پایان از استاد عزیز می خواهیم خاطره ای برای ما ذکر نمایند :

-    روزی از تعاونی مدرسه که خود درست کرده بودم دفتری کم آمده بود ونمی دانستم چه شده ، بعد از حضور وغیاب دخترک کوچکی به نام فاطمه غایب بود ، هنوز داشتم با بچه ها صحبت می کردم که فاطمه دوان دوان آمد وقبل از اینکه حرفی بزنم گفت : آقا دیروز دفتر مشقم تمام شد ، پول نداشتم در صندوق بریزم بدون پول دفتری برداشتم ، أما شب پدرم از صحرا برنگشت که پول بیاورم ، آنقدر ماندم تا مرغمان تخم گذارد آن را به جای پول دفتر آوردم و دستش را دراز کرد وتخم مرغ را در دستم گذاشت هنوز داغ بود بغض کرده بودم که دفترش را گشود وگفت آقا مشق مرا خط نمی زنید ؟


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, ] [ 15:2 ] [ خاجو ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

بانك سوال نوبت اول و نوبت دوم علوم اول - دوم و سوم راهنمايي - آزمايشهاي مكمل كتاب - مطالب علمي و جواب پرسشهاي كتاب علوم تجربي راهنمايي
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 188
بازدید کل : 67990
تعداد مطالب : 258
تعداد نظرات : 41
تعداد آنلاین : 1


Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت






<-PostTitle->